![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() زبانحال امام سجاد علیه السلام در ورود اهل بیت شام
شامیان! من داغدارم، هلهـلـه کـمتر کنید خـارجـی نـه! زادۀ پـیـغـمـبرم باور کنید کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست نامسلمانان! حـیا از دخت پیـغـمـبر کـنید با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم می زنید؟ نه حیا از فاطمه، نه شرم از حـیدر کنید گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید میـهـمانم، زادۀ پـیـغـمـبـرم، آیـا رواست جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟ این سر ریحانـۀ زهـراست بر بـالای نی از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست تا نـثـار فـرق مـجـروح عـلی اکـبر کنید زخم زنجیر مرا دیـدید و خـنـدیـدید بـاز شادمانی پـای اشک عمه ام کـمـتـر کـنید فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست رقص پای گریـۀ صدیـقـۀ اطـهـر کـنید؟ شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
یک سـامـرا انـدوه کـنج سیـنۀ مـاست دانی که عـمـری غصۀ دیرینۀ ماست از غـربـتـت آیـین غــم آیـیـنۀ مـاسـت بغض عدویت بغض ما و کینۀ ماست دارد غـبـار بی کـسی کـوی حـریمت گرد عـزا بـنـشـسته بر روی حریمت دشمن به جـرم عـاشـقی کشته شما را چون جـلوه گـاه خـالـقی کشته شما را چون نـور فجـر صادقی کشته شما را پرپر چو یاس و رازقی کشته شما را چـشم زمیـن و آسـمـان بر تو بگـریند جـانـا تـمام عـاشـقـان بـر تو بگـریـنـد زهــر جـفـا در قـتـلـتـان بـاشـد بـهـانه جـان داده اید از غصه هایی بی کرانه کوی مـدیـنـه، کـربـلا، این دو نـشانـه شــام بــلا و کــوفــه و جــور زمـانـه اینها هـمـه بر جانـتـان گـردیـده قـاتـل گر چه جهان زهـر جـفـا را دیده قاتل نامت حسن، خلقت حسن، خویت حسن بود جمع خصال و خُلق نیکویت حسن بود ذکر خوش و زیبا و دلجویت حسن بود قلبت حسینی، نقش بازویت حسن بود ذکر تو را گـفتن به لب اوج سخن شد مهدی به نام اطهرت، یابن الحسن شد یابن الحسن یعنی که مهدی زادۀ توست شمـشیر مانده در غـلاف آمادۀ توست نـام خـوشـش زیـبـایـی سجـادۀ توست او مـیـوۀ قـلـب تــو و دلـدادۀ تـوسـت برگـو بیـایـد دیدهها چـشـم انـتـظارنـد آقـا بـیـا کـه یـاس هـا دل بـیقــرارنـد آقـا بیا که فـاطـمه چـشم انتـظار است با مادرت قـلب همه چشم انتظار است هستی به اشک و زمزمه چشم انتظار است بشتاب امیر عـلقـمه چشم انتظار است زیبا شود گر که به رجعت آخر ای یار آیـد امـیــر عـلـقــمـه گـردد عـلـمــدار
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
اینـست راز روضۀ اشک روان شدن خـورشید بودن و پسِ پرده نهان شدن دور از وطن شدن،به شب تار،بیخبر تبـعـیـد از مدینه به یک پـادگـان شدن مـحـروم از دیـار وَ دیــدار شـیـعـیـان زندان شدن،غریب شدن، بیامان شدن هر شب شبیه سید و مولای خود علی با چـاه در نـوا شـدن و هـمزبـان شدن با دست و پای بسته چو اجداد طاهرین از فرط غصه، پیر و بظاهر جوان شدن هم حـرف بـد شنـیـدن و دم بر نیامدن هم بارها به دشمن خود میـزبان شدن عمری امام بودن و در حصر دشمنان هر دم به یک جفا و ستم امتحان شدن گاه از مدیـنه، یکـسره تا سامـرا اسیر چون شام و کوفه، همسفر ساربان شدن گـاهی شهیـد سَـمّ و گهی، سُمّ استران گاهی اسیـر نیـزه و گاهی سنـان شدن گاهی به جُرمِ زادۀ زهرا شدن غریب گاهی به جرم آل علی، بی نـشان شدن آیـا اِمـامـتـان حـسنِ عـسـگـری نـبـود تا کی هـنـوز مـنـتـظـر این و آن شدن اصـلا پِـی بــقــای ولایـت بــنــا شــده چـنـدین امـام ، یـار امـام زمـان شـدن ای شیعه هر غمی که رسد،"فَابکِ لِلحسین" اینـست راز روضۀ اشـک روان شدن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای ز چـشم همگان ریخته اشک بصرت حسنی و چو حسن خون شده عمری جگرت در پی مـاه صفـر معـتـمد از زهـر جـفـا کرد با عـمّ گـرامیت حـسـن هـمـسـفـرت سالها شـمع صفـت سوختی و آب شدی نه فقط زهر جفا زد به دل و جان شررت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای به قـربان جـمالت یا امام عسگری پر زند دل در هوایت یا امام عسگری آرزویم باشد آقا، کاش من هم میشدم خادم صحن و سرایت یا امام عسگری من بمیرم از غـم عـظمای تو آقای من میرسد هر دم صدایت یا امام عسگری میشوم من هم مدافـع بهر دربار شما تا کنم جـان را فدایت یا امام عسگری من شدم عمری غلام روسیاه مهدیات تا کنم جـلب رضایت یا امام عسگری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
زهری که رفت بر جگرت بیحساب شد حـالت ز ظلـم دوره زمـانه خراب شد امـروز سـامـرا شده گریان روضهات هـمپای تو که کاسۀ چشمت پُـرآب شد وقتی گذشت از سرتان غـصۀ عـطش کـارت بکـاء بـر لـب طفـل ربـاب شد از داغ کــربــلا تـن تـو درد مـیکـنـد پُر خـون دلت ز ماتـم بزم شـراب شد باشد همیشه صحن و سرایت غریب تر از قـبـر مـادری که سرایش تراب شد در آرزوی "جنت" پـاکـت همیشه من یعـنـی کـه رویـتِ حـرم تـو ثـواب شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
او اهل گریه بود و دو چشم نجیب داشت با نام مجتبایی اش انسی عجیب داشت او هم کریم بود و به هنگام بخـشـشش رزق یتیم و سائل و مسکین به جیب داشت آری تـمـام اهـل مـقــاتــل نـوشـتـهانـد دشمن هم از عنایت و لطفش نصیب داشت مثل حسن حـرم به مزارش وفـا نکرد دیدم که صحن خاکی و قبری غریب داشت دستم به سمت چاک گریبان خویش رفت وقتی که نام او به لبش عندلیب داشت او دست خاک زلف پریشان خود نداد بالا سرش به جای سنان او طبیب داشت وقتی که زهر پا به روی سینهاش گذاشت فرزند او به روی لب امن یجیب داشت ابن الـرضـای سـوم این خـانـواده هـم مرثـیهای شبیه به یابن الشبـیب داشت خاکی شده است صورت گلدستههای او یعنی که میل روضۀ خدالتریب داشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
اثـر زهـر به کـل بـدنت معـلـوم است شدّت درد تو و ضعف تنت معلوم است گاه غش میکنی و گاه به خود میپیچی خوب اوضاع تو با سوختنت معلوم است حرف خود را به تکان دادن سر میگویی حالت از گریه و طرز سخنت معلوم است سعی داری که نبـیند پـسرت اما حیف باز خـاکی شدن پیـرهـنت معلوم است پادگان جای تو و اهل و عیال تو نبود در نگاه تو غم دل شکنت معلوم است کـاسه نزدیک لبـت میشود و میافـتد باهمین زاویه زخم دهنت معلوم است قصدت اینست تو هم کرببلایی بشوی این مواسات در عطشان شدنت معلوم است فـرق بـسیـار تو بـا جـد غـریـبـت آقـا وقت تشییع و کفن داشتنت معلوم است گـوشۀ دیگر فـرق تو در این امـنـیـتِ خواهران و حرم لطمه زنت معلوم است ته گودال نرفتی به سرت سنگ نخورد شکر این لحظۀ آخر بدنت معلوم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای آفـتـاب، سـایـه نـشـیـن جـمـال تـو ای عمر خضر، بسته به آب زلال تو ای نـیـستی خـلـق دو عـالـم، زوال تو ای هست و بودِ خلقت و هستی، وبال تو مائـیم در حریم تو، داریم چـشم لطف از دامن کـریـم تو داریـم چـشم لطـف اینجا مـقـربان، صُلحا صف کشیـدهاند پیغـمبران حق، شهـدا، صف کشیـدهاند آقا ببـین چـقـدر گـدا صف کـشیـدهانـد در «سُرّ مَن رأیِ» شما صف کشیدهاند تا که شـونـد جـزو گـدایـان حـضرتت روزی خورند از نمک و نان حضرتت ای سامرات، گـلشن زیـبای اهـل بیت گـلـدستهات، بهـشت دِلارای اهل بیت دور ضریح، در حرمت، جای اهل بیت از نسل توست «مهدیُ مِنّایِ» اهل بیت امشب که ما به روضۀ تو مشتری شدیم مشغـول ذکر یاحسن العـسگری شدیم کعبه در این دیار به دورت طواف کرد پای همین مزار به دورت طواف کرد روزی هزار بار به دورت طواف کرد با قلب داغدار به دورت طـواف کـرد ای قبله گاه یار، به دور خودت بچرخ حج را بجا بیار، به دور خودت بچرخ ای آنکه چـشم دهـر برایت گـریـستـه در آسـمـان دو نهـر بـرایت گـریـسـته جـبریـل بـحـر بحـر بـرایت گـریستـه مسـموم زهـر، زهـر بـرایت گریـسته آقای من، نلرز، به دور خودت نپـیـچ بر خویشتن نلرز، به دور خودت نپیچ آقا تو هـم ز سـمِ جـفـا، تشنه لب شدی آزرده زهر قلب تو را، تشنه لب شدی رفته دلت به کـربـبلا، تـشنه لب شدی با یـاد دست های جـدا، تشنه لب شدی در ظـلّ آفـتاب لبـش تـشنـه مـانده بود پـورِ ابـوتـراب، لبـش تشنه مانـده بود آقـا بـنـوش آب گـوارا، بـگـو حـسیـن بگـذار سر به دامن مولا، بگو حـسین آسـوده سیـر کن به ثـریّـا، بگو حسین مهدی کنار توست، همین جا، بگو حسین او آمده است رخت عزا را به تن کند آمـاده اسـت تـا بـه تـن تـو کـفـن کـنـد کرببـلا، حـسین، دریـغـا کـفـن نداشت اصلاً کفن که جای خودش، پیرهن نداشت جز زخمِ تیر و نیزه شکسته، به تن نداشت "هذا قلیل"، پس به گمانم بدن نـداشت جـسـمی که پـایـمال سم اسب ها شود باید که سهم خـاک شود، بـوریـا شود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ماه صفـر رفت و دوباره محشری شد هـنگـامۀ شـور و عـزای دیگـری شـد اسـلام، گـریـان امـام عـسـکــری شـد در خـانه، مظلوم دو عالم بستـری شد مسموم شد مولا خبـر در شهـر پیچـید آقا به خود از شـدت این زهـر پـیچـید آقــا عــزادارت زمـیـن و آســمــانـنـد با ما تـمام قـدسیـان هم نـوحـه خوانـند بر چـشمـهامـان اشکـهـای ما روانـنـد در زیـر بـار مـاتـمت قـدهـا کـمـانـنـد امشب دل زهـرا و حـیـدر غـم گرفـته مهـدی کـنـار بـستـرت مـاتـم گـرفـتـه تو خود غریبی سامرایت هم غریب است این روزها حال و هوایت هم غریب است فرزندِ دور از دیده هایت هم غریب است حس میکنم حتی عزایت هم غریب است صاحب زمان بر پای تو صورت نهاده است غربت همیشه عضوی از این خانواده است هـر بـار یـاد کـوچه افـتـادی فِـسُـردی با یـاد زهـرا مـادرت صد بـار مردی راحت شدی دیگر تو با زهری که خوردی کمتر کسی برده چنان رنجی که بردی پـیـداست مـولا از غـروب دیـدگـانـت کـار خودش را کرده زهـر دشمنـانت سخت است فرزندت بگیرد دامنت را بـعـدش بـبـیـند لحـظـۀ جـان دادنت را خـامـوش بـیـند چـشمهـای روشنت را پـیـشت بـمـانـد تـا بـبـیـنـد رفـتـنـت را ما هم به هـمـراه ائـمه روضه خوانـیم گـریــان آلامِ دل صـاحـب زمــانــیــم ابـر غـم تـو کـرده سـایـه، سـامـرا را در غـم فـرو بـرده تـمـام سیـنـه ها را ویـرانـه کـرده کوچههـای قـلب مـا را کـرده تـداعـی روضـههای کـربـلا را غـمهـای دیگر را غـم تو برده از یـاد آقا بـمـیـرم ظـرف آب از دستت افـتاد تا ظرف آب از دستهایت بر زمین خورد یاد آمدت ساقـی عـمـود آهـنـین خورد تا تیـر بر مشک یل ام البـنـیـن خورد افتاد مشک و ضربهها از آن و این خورد بر ساقی و بر اشکهـایش گریه کردید با حضرت مهدی برایش گریه کردید اصلا هـمه بر دستهـایش گریه کردند بر دستِ از پیکر جدایش گریه کردند پـیغـمبـر و زهـرا برایش گریه کردند بـر مـاجـرای کـربـلایش گـریه کردند این روضه هم مثل تمام روضهها شد از هر جهت رفـتـیـم آخـر کـربـلا شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیهالسلام
یـابن الحـسـن فـدای تـو و دیـدۀ تـرت خون جای اشک میچکد از چشم اطهرت داغی نـشـسـته بـر جـگـر داغـدار تـو در خون نشسته است دل درد پرورت قـربان آن امـام، که در آخـرین نـفـس سیراب گشته است به دست مطهـرت ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند از ماتم پـدر چه رسیده ست بر سرت بــهــر تــســلــی دل درد آشـنــای تــو صف بستـهاند خـیـل ملائک بـرابرت ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکـسته ایم ز احوال مضطرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم مـا را بـبـر به دیـدن گـلـزار پـرپـرت رفتی به پشت پردۀ غیبت ولی شده است صدها هزار عاشق و عارف کبوترت چـشم انتظار مانده زمین تا کدام روز روشن شود جهان ز حضور منـورت با کـثـرت گــناه « وفـایی» شب فـراق دارد سلام و عرض ارادت به محضرت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت امام عسکری علیهالسلام
تسلیت ای حجّـت ثـانی عشر یاین الحسن زود بود از بهر تو داغ پـدر یابن الحسن قـلب بابت از شـرار زهر دشمن آب شد سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن یـوسف زهـرا بـیـا با ما بگـو آخـر چـرا تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان ای زده هجر تو بر دلها شرر یابن الحسن روز میثم تیره تر می باشد از شام فـراق تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
این داستان زهر و جگـر مستمر شده چـشم پـسـر بـرای پـدر بـاز، تـر شـده تغـییر کرده رنگ رُخت یابن فـاطـمه کز سـوز سیـنهات پسرت با خبر شده آثار زهـر، صورتـتـان را کـبـود کرد معلوم شد که هر چه شده با جگر شده این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟ یا شعلۀ در است ز تو شـعـله ور شده این تـازگی نـداشت که با یـاد مـادری در کوچه، قـاتـل پـسری میـخ در شده آه ای امام یـازدهم ارث فـاطـمه است اینگونه گر که عمر شما مختصر شده آقا دل شما نـکـنـد سمـت کـربـلاست؟ که لحـظه لحظه داغ دلت بیـشتـر شده خـنـجـر نـمیبـریـد گـلـوی حـسیـن را امـا بـه روی گـردن او کـارگــر شـده خواهر که اِن یَکاد برای تو خوانده بود! دیگر چرا جـمـال منـیـرت نظر شده؟ ای بی ادب بلند شو از روی سیـنهاش سنگینی ات مصیبت این محتضر شده اوج مصیبت تو همین است خواهرت با کـاروان شمر و سنان هـمسفـر شده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
مهدى بیا كه رفـتنیَم، راهِ چـاره نیست جُز تو، به آسمان ولایت ستاره نیست آبى به كـامِ خُشكِ منِ تـشنه لب رسان در كارِ خِیر، حاجتِ هیچ اِستخاره نیست بِـنـشیـن كـنـارِ بـستـرم اى مـیـوۀ دِلَـم فُرصت به قَدرِ دیدنِ رویت دوباره نیست آه از دَمى كه حضرتِ حیدر به خانه دید در گوشِ مادرم اثر از گوشواره نیست مهـدى بِدان كه بِیـنِ مُصیـباتِ كـربلا جانسوزتر زِ حَلقِ پارۀ آن شیرخواره نیست جَـدّ غَـریبِ من، بَـدَنَش پاره پـاره شُد امّا بِه گِردِ من خَبَرى از سَواره نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
ظهور عصمت پروردگار زهرا بود جمال حق عـلی، آییـنه دار زهرا بود اگر تـجـلّی اسم هـوالکـریـم علیـست قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود تبـسم لب او غـم ز چـهـره ها می بُرد لطیـف تر ز نـسـیـم بـهـار زهـرا بود به دست خالی از این خانه سائلی نرود که در کنار علی خانه دار زهرا بود قسم به آن زرهی که همیشه پشت نداشت میان دست علی ذوالفـقار، زهرا بود اگر که نام علی هم ردیف با نمک است بر این مـلیح زمـانه نگـار زهـرا بود همه زمین و زمان در مطاف روی علیست به این مطاف معـظم مدار زهرا بود حسن کـریم حسین دستگـیر عـالمیان همیـشه علت این اعـتـبـار زهرا بود همه به مـادرشان افـتـخـار می کردند تـمـام عـزّت ایـل و تـبـار زهـرا بود همیشه حرف شفاعت که در میان آمد سخن ز بانوی ناقـه سوار زهرا بود شکست حرمت این خانواده پشت در اسیر درد و غمی بی شمار زهرا بود به وقت حـمله همه ریخـتـند در خانه به زیر ضربه در آن گیر و دار زهرا بود گـذاشت بی ادبی پا به روی چادر او میان آتش و گـرد و غـبار زهـرا بود تـمـام دلـنـگـرانـی او حـسـیــن شــده بـرای کرب وبلا بـیـقـرار زهـرا بود کسی که در همه راه زیر لب میگفت تکان مده سر او نیزه دار زهـرا بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
شیطان به بیت حیِّ تعالی چه میکند؟ آتـش به گـرد خـانـۀ مـولا چه میکند؟ از بـاغ خُـلـد دود چرا می شود بـلـنـد؟ بر روی حور، سیلی اعدا چه میکند؟ رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد قـنـفـذ کـنـار خـانـۀ مـولا چه میکـند؟ دارالـزیـارۀ نــبــی و آســتــان وحــی ای وای من، مغیره در آنجا چه میکند؟ گیرم رواست سوختن خـانه، میـخ در در سیـنـۀ شکـسـتۀ زهـرا چه میکند؟ باید ز تـازیـانه بـپـرسم که در بهـشت آثار خون به قامت طوبی چه میکند؟ زن در مـیـان خانه و مـرد غـریب او با دست بسته و تن تـنـهـا چه میکـند؟ در بیت وحی، حرمت یاسین به زیر پا یک لحظه بنگرید که طاها چه میکند؟ گـل ها ز غم فسرده و پـروانه منتظر شمع ز پا فـتاده به صحرا چه میکند؟ با بودن دو داغ بر او گریه گشته منع (میثم) ببین به فـاطـمه دنیا چه میکند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد! با دیدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ با داغ دل لالـه، کـسـی کـار نـدارد باید سر و کارش طرف چـاه بیـفـتد یوسف که در این شهر، خریدار ندارد از گریۀ پنهان عـلـی در دل شبها پیداست که دل دارد و، دلدار ندارد در گلشن آتشزدۀ عصمت و ایـثار پـرپـر شدن غـنچـه که انکار ندارد با فضه بگویید بیاید، که در این باغ نـیـلـوفـر بـیـمـار، پـرسـتـار نــدارد بر حاشیـۀ برگ شقـایـق بـنـویـسید: گـل، تاب فـشار در و دیـوار ندارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند با جسارت تـازیـانه بر تن کـوثـر زدند شاهـدم قـول من آذاهـا فـقـد آذانی است آن جنایت پیشگان سیلی به پیغـمبر زند مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت تا لگد بر پهـلـوی صدیـقـۀ اطهـر زدند قامت انسیة الحورا چو شد نقـش زمین طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند سینۀ محسن که از ضرب لگد آسیب دید راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند منـبر پیـغـمـبر اسلام وقـتـی غصب شد گـردن سـادات را تا دامن محـشر زدند بود جـرم او حـمایت از عـلی آخر چرا دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند فـاطمه دنبال حـیـدر بود و دنبال سرش چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند دست ناپاک سـقـیـفـه بر جنایت باز شد تـا قـیـامـت کـشـتـن آل عـلـی آغـاز شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام
نشستهام که به دست آورم نگـاهت را به آسـمـان بـزنـم تـا غـبـار راهـت را ز رو سیاهی من شب به شـرم میافتد سپـیـد کن شب تاریک رو سیـاهت را چـقـدر گـریـه بـرایـم نـمـودهای مـادر بمیرم اینکه نبینم من اشک و آهت را کدام روضه بخوانیم و باز گـریه کنیم کدام روضۀ محبوب و دل بخواهت را چقدر غیرت خورشیدیَت شکست آن روز که ریسمان زده بودند دست ماهت را مـیـان کوچه تو را میزدنـد ای مـادر بـمـیرم اینکه عـلـی دید قـتـلگـاهت را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
شعله در شعله دل کوچه پُر از غم میشد کوچه در آتش و خون داشت جهنم میشد بین دیوار و در انگار زنی جان میداد جان به لب از غم او عـالم و آدم میشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
چون سرو که بر زمین فتاد افتادی دلـتـنـگ شـدی یـاد جـواد افــتـادی مانند عـلی که سمت زهرا می رفت بر روی زمیـن تو هـم ز یاد افـتادی ********************* مامون چه نمود و تو چه دیدی ای وای کاین گونه به حجره ات رسیدی ای وای فهـمـیـد ابا صلت چه آمـد به سـرت تا دیـد عـبا به سر کـشیدی ای وای ********************* از بسکه به حجره تو غریب آمده ای گردید بدل حجـره به مـاتـمـکـده ای تا جان بـدهی به خـاک مانند حسین فـرش کف حجره را کناری زده ای
: امتیاز
|